ایران ما در شرایط بی نهایت دشواری قرار دارد. دچار اوضاع نابسامان به گونه ای در همه ی حوزه های کشور از سیاست و اجتماع گرفته تا اقتصاد و فرهنگ هستیم. این شیر بیشه چنان دچار بیماری شده که کفتاران به کمین نشسته هرآیننه مترصد تکه پاره کردن او هستند. از دولت و کاربدستان که هیچ امیدی نیست و البته خود بخش بزرگی از مشکل هستند. چیزی به نام اپوزسیون و آلترناتیو هم مطرح نیست که بشود بر دیوارش یادگاری نوشت . دوران بس دهشتانکی را ایران عزیز ما سپری می کند.
هر گروه و جریانی در اندیشه ی منافع خویش است. از اپوزسیون درون حکومتی گرفته تا اپوزسیون مثلا برانداز برون مرز، اما در این بین نیروهای ملی چه می کنند؟
در نهایت شرمندگی باید گفت هیچ، نه در حوزه کارزار با رژیم جرات عرض اندام دارند و نه در حوزه ی مبارزه با دشمنان فطری ایران و ایرانی یعنی تجزیه طلبان و تروریست ها. واقعیت این است همچو همیشه از کاروان رویدادها عقب هستیم فقط منتظر این هستیم ببینیم چه کسی در این قافله ی تاریخی می میرد تا بیانیه ای بدهیم و تاریخ را برای خودمان مرور کنیم ، رُک بگویم که بی حال و بیحال هستیم. ملی ها دچار یائسگی سیاسی شده اند دیگر حتا با شاه پریان سیاست هم برانگیخته نمی شوند و این واقعیت تلخ این روزهای ما است.
عده ای از محفل نشین های خود مبارز پندار بعد از مرگ مرشدشان که در سرسپردگی شهره آفاق بود تلاش می کنند تا جانشین او شوند و مترسکی را چه می دانم به نام رئیس هیئت اجرایی علم کرده اند تا برایشان آروغ مبارزه بزند شاید که نوری به قبر گماشته ی نخست تابیدن گرفته و او جانشینش شود، بله به همین راحتی این عزیزان مبارزه می کنند. در این دنیای دیجیتال سوزن کمتر گرامافون باقی مانده از دوران ماضی است که خوب کار کند اما سوزن این جماعت چنان خروجی خوبی از تکرار مکرر تاریخ بر صفحه های خش دار از خود برون می دهد که بیا و ببین. کافه نشین های پاریس و هامبورگ هم دلشان به حضرت دکتر حاجی بابا خوش است که شاید فردای سرنگونی بتوانند گوشه ای از کار اداره ی امور مملکت را برعهده گرفته و وظیفه ی میهنی خویش را در پیرانه سری انجام دهند. باور بفرمایید حاج حشمت تبرزدی که یک تنه این روزها در حال مبارزه با رژیم می باشد گاهی به این همه دک و پُز این جماعت حسادت می کند، این همه کراوات آخر چطور نتوانسته تا کنون بنیان رژیم را بربیاندازد؟ خدا بیامرزد عین الله باقر زاده را ، حداقل اگر مبارز نبود گره کراوات خودش را به یادگار برای حاج حشمت گذاشت تا با آن کمی به دک وپزُ خود سر و سامان بدهد. روزها امور کله پزی در ساعادت آباد را رتق و فتق کند و شبها هم مانیفیست مبارزاتی جنبش مردمی را هدایت کند.چه اهمیتی دارد که حزب جبهه دموکراتیک دانشجویی فقط منحصر به وجود مبارک او شده است یا از جریان دزدیده شده همبستگی فقط خودش مانده، خُب البته مال دزدی برکت ندارد ولی هرچه باشد هدف وسیله را توجیه می کند مهم سرنگونی رژیم است که این روزها اگر برای عده ای خوش نامی نداشته باشد حداقل نان و نام که دارد . باور نمی کنید از روح الله می توانید بپرسید،بله همین روح الله خودشان که یه چیزی هم درست کرده به نام آمد نیوز فقط من نمی دانم چرا از عنوان قشنگ رفته نیوز، استفاده نکرده چون عامو جان تو که رفتی و هنوز نیامدی حداقل به رفتن خودت احترام می گذاشتی….
خلاصه اینکه خدا رحمت کند این جمال خاشقچی یا همان قاشقچی خودمان را که یه کم حال و هوای همه ی ما را عوض کرد وگرنه هنوز دنبال این بودیم که مثلا آقا زاده آ شیخ حسن شریتمداری در پاریس چرا ما را از مواهب فدرالیسم بی بهره می خواهد بگذارد و چرا اصلا یه تک پا به دوست شفیق خود حاج حشمت سری نمی زد، حالا کله پاچه نمی خوری عرق خانگی و دست ساز اسفراین که ضرری ندارد.
ببخشید اصلا حواسم نبود که خان اسفراین این روزها با حاج حشمت شکرآب هستندو خبری از عرق اسفراین ممکن است نباشد….چی؟ برای چی دعوایشان شده؟ آقا دست بردار من کی گفتم دعوایشان شده؟ یک سوتفاهم ناموسی بوده حتمن بعدا رفع خواهد شد
اشکان رضوی
۳۰ مهر ۱۳۹